دو روز پیش یک سال شد؛ اون شبی که تو چالوس بودیم حرف زدم باهاش. جشن کوچیکی گرفتیم و فرض کردیم منِ جهان موازی دعوتش کرده برا شام. ماکارونی درست کردیم، الکل رو آزاد اعلام کردیم، با هم شعر خوندیم و به یاد اون شبی که قیافههامون "آخه واااقعا چطور ممکنه؟!" بود، خندیدیم. امروز اما نشستم رو تاب دونفرهی حیاط باصفای اینجا و آهنگ بالا تو گوشمه. خیالت میخواست بیاد بشینه پیشم، نذاشتم اما. من از این فاصله هم دلم گرمه، حالم خوبه، یادت شده عطر یاس و پیچیده تو هوا بین این چراغ آبیا. حالا بعد از مدتها "امید داریم".
اِ هِد فول آو دریمز
::x از nهای سفر
::
نوشته شده در جمعه, ۹ شهریور ۹۷، ۲۰:۱۸
توسط Elle