تو هفتهای که گذشت یه بار دیگه بهم ثابت شد که زمان با وجود بیرحم بودنش بازم بهترین چیزیه که واقعیت رو آشکار میکنه؛ حتی اگه همهی فرصتها رو تباه کرده باشیم، بازم این زمانه که باعث میشه آدما و توناییهای واقعیشون رو ببینیم. تو این دو سال من خیلی تصور کرده بودم که بالاخره این اتفاق داره میافته و بارها خودم رو دیده بودم که بعد از تصورش زل زده به سقف و یه لبخند عمیق هم رو صورتشه؛ شبهای زیادی رو اینجوری غلت زدم و از حس خوبی که حتی تصور کردنش بهم میداد یه آه از خوشی و امید کشیدم و خوابیدم. اما باید بگم که رسیدم و بوم! فقط نیم ساعت، بعدش فراموش کرده بودم و به خودم اومدم دیدم دارم با بقیه حرف میزنم و حتی حواسمم بهش نیست. اما انگار قانون زندگی همینه که راضی نشی به همینی که رسیدی و هی بیشتر و بیشتر بخوای و بتونی بری جلوتر، هوم؟
+Joy - 2015