تنها نشستم پشت مسجد دانشگاه، پرنده پرنمیزنه. هر از گاهی یکی دو نفر میان و ماشینشون رو پارک میکنن. -داشتم مینوشتم که یه آقایی اومد و گفت در مسجد رو باز کردم، برو بشین اونجا، نشستن رو سنگ آدم رو مریض میکنه- الان اومدم نشستم تو مسجد. با مسئول آموزش بحث کردم و این ترمم رو هواست. تقصیر خودمه، اما کاش تو هم یه ذره راه بیای با من. اینجا بودن خودش عذابه واسه من، حالا هی سختترش کن. آهنگی که دیشب Sid فرستاد تو گوشمه، دوست دارم اینجا باهاش گریه کنم. آدما هی سعی میکنن درستش کنن، از گوشه و کنار این زندگی میگیرن اما انگار زندگی داره راه خودش رو میره. میگفت "میگی نشد چون خدا نخواست، باورته این جواب. نرو، نشو شکل فرار؛ برگرد، شمشیرتو درآر، جنگیدن کنارت برام یه افتخاره.."
اما من ناامیدم؛ میبینی؟
.
Natacha Atlas - Gafsa
دریافت
حجم: 15.1 مگابایت