امیدوارم همه‌ی این حس‌ها زیر سر هورمون‌ها باشن

دلم تغییر می‌خواد، تغییر اسم، قالب، مدل نوشتن، هر چی. دلم می‌خواد فصل جدیدی شروع بشه، دلم شروع جدید می‌خواد. چند شب پیش داشت واسم توضیح می‌داد که چرا هیچ وقت هیچ چیزی رو آپدیت نمی‌کنه، آخرش رسید به جایی که اعتراف کرد از تغییر کردن می‌ترسه، از هر چیزی که جدید و ناآشنا باشه و اون رو از محیط امنی که بهش عادت کرده، دور کنه؛ بر خلاف من شاید.

بازم بوی مرداب گرفت همه چیز، بوی آبی که با همه شگفت‌انگیز بودنش اگه یک جا بمونه می‌گنده. دلم می‌خواد مثل قبل وبلاگ بخونم، بنویسم؛ از دیدن «یک نظر جدید» ذوق کنم. اما حتی نمی‌دونم چی باید بگم، چون هر روز که چشمم رو به این دنیا باز می‌کنم، نه اتفاق تازه‌ای افتاده و نه دغدغه متفاوتی به اون قبلی‌ها اضافه شده. نه رفتن و دور شدن، نه موندن و زندگی کردن، هیچ کدوم نمی‌تونن جواب من باشن واسه‌ی این دوره. فقط یادم بمونه زندگی سخته و قراره سخت‌تر هم بشه؛ قراره هی من با هزار زور و سختی یکم امید جمع کنم تو مشتم، بعد یه شب یکی بیاد بشینه رو مبل کنارم، از زندگی‌ای که هیچ وقت تجربه نکردم حرف بزنه واسم. یادم بمونه که درنهایت شب تموم می‌شه، امید از دستمون سُر می‌خوره و می‌ریزه رو زمین، گوشه چشم‌هامون گرم می‌شه، اما باید بشینیم روی زمین، با پشت دست اشک‌ها رو پاک کنیم و شروع کنیم به جمع کردن ذره‌های امید؛ چون درنهایت «همینه دیگه، همینه.»

مار چلو
۱۵ بهمن ۱۸:۱۱
نه منظورم این نبود. جنگیدن برای رسیدن به حالات و احساسات و وضعیت مثبت و دلخواه !حداقل نسبی ! یا در مسیر این ها بودن شاید.
بعد اون نوشتنه میاد .
شاید نمیدونم
پاسخ :
هوم متوجه شدم فکر کنم.
آفتابگردون ...
۱۴ بهمن ۲۱:۰۶
از خرید یه کتاب تازه شروع کن! معجزه از قدیم تو کتابا بوده :)
پاسخ :
وای اونقدر کتاب نخونده دارم که با خودم عهد کردم تا تموم نکنم حق خرید کتاب ندارم :(
مار چلو
۱۴ بهمن ۱۰:۳۵
فکر کنم در این مواقع باید بیشتر از قبل جنگید 
فقط با جنگیدن اوضاع دلخواه میشه ...حتی نوشتن
پاسخ :
یه بار نیما نگارستان حرف‌های خیلی خوبی در مورد نوشتن زد. پیوستش میکنم به همین پست. واسه همین نمیشه با جنگیدن و سعی کردن نوشت. باید حس و نیاز نوشتن از سر انگشت‌هات بریزه بیرون.
آبان ...
۱۴ بهمن ۱۰:۲۳
نوشتن ..نوشتن جرات می خواهد ...من که دارم ازدستش می دهم...
پاسخ :
همین که هر از گاهی این چراغ رو روشن نگه میداری ینی هنوز هم امید هست.
کلمنتاین ‌‌
۱۳ بهمن ۱۹:۰۶
منم دلم میخواد زیاد بنویسم. ولی کلمه کردن حسا و اتفاقا برام سخته.
پاسخ :
من حتی نمیدونم چه حسی دارم، نمیدونم چی میخوام. اونایی که میدونم هم دقیقا مثل تو. دچار وضعیت قد کوتاه کلمات شدیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این‌جا
People change, things go wrong. shit happens, but life goes on
قالب: عرفان