نه که واقعا اهمیت داشته باشه، فقط میخوام از این رخوت دربیام یکم.
نظرات پست قبل هم مونده؛ با لپتاپ میام بعدا و جواب میدم.
نه که واقعا اهمیت داشته باشه، فقط میخوام از این رخوت دربیام یکم.
نظرات پست قبل هم مونده؛ با لپتاپ میام بعدا و جواب میدم.
تولدت مبارک الی :*
من یه کیک شکلاتی درست میکردم واسه خودم، و کل روزو فیلم میدیدم. اون ایدهی آرزو هم خیلی قشنگ بود
اول که تبریک میگم، دوم هم شاید بیشتر تلاش میکردم دنیای اطرافم و آدمهاشو ببینم و بشناسم و سعی میکردم بیشتر از زندگی و کارهام لذت ببرم.
سلام الی جان تولدت مبارک باشه عزیزم🌸امیدوارم که ۲۴سالگی برات پر از درخشش و اتفاق های شیرین باشه ، همونطور که الان میدرخشی 💜
به نظرم هرکاری که واقعا خوشحالت میکنه رو انجام بده که میتونه حتی پختن یک کیک تولد با خامه فراوان برای خودت یا رقصیدن و اواز خوندن باشه ^__^
من یه ویس میگیرم و از سالی که گذروندم حرف میزنم و از فکرایی که برای سن جدید دارم میگم. و کلا هرچیزی که اون لحظه به ذهنم برسه. :)) این ویسه رو میتونی صرفا یه جا نگه داری. یا اینکه ایمیل کنی به خودت برای سال بعد.
یه ایده هم همین شب سال تحویل گرفتم از کاری که همکلاسیم کرد. به اون آدمهایی که سهم پررنگی داشتن تو روزای خوبم، پیام میدادم و تشکر میکردم. :)
عااااالیه تولدتون مبارک :)
روز تولد تنها روزیه که هر فرد یه دلیل شخصی داره توش خوشحال و شاد باشه. هیچ وقت این کار رو نکردم ولی همیشه توی ذهنم بوده هر سال روز تولدم یک جای خاص عکس بندازم و بعد 30 سال اون عکسا رو بذارم کنار هم :))
اخ اخ تولدش مبارک
من میرفتم کیک درست میکردم و فیلم میدیدم
تولدت مبارک عزیزم
من جای تو بودم لباس زیبا میپوشیدم و خودمو خوشگل میکردم با یه آهنگ دوس داشتنی و خوراکیای خوشمزه. کتاب یا فیلمی که دوسش دارم و در نهایت یه متن مینوشتم از چیزایی که خواستم و رسیدم و از اونایی که باید برسم و از اونایی که بیخیالشون شدم. از تجاربم میگفتم و خودمو حسابی برانداز میکردم.
تولدت مبارک الی
اصلا به کارایی که تا حالا انجام ندادی فکر نکن، هنوز خیلی وقت داری :)
روز قبل از تولدم حسرت میخورم که چه کارهایی میتونستم انجام بدم و انجام ندادم :))
سؤال سختیه:) فکر کنم کار خاصی نمیکردم و همون روتین خودمو داشتم، آخرشب احتمالا جمعبندی میکردم یکسال اخیرمو، و اهدافی که داشتم و اصلن یا نیمکاره بهشون رسیده بودم رو بررسی میکردم و اگر نیاز بود یه پلن تازه مینوشتم.
از نظ احساسات اگر بخوام بگم من یکروز مونده به تولدم معمولن خیلی رقیق میشم و نمیدونم چرا دلم میگیره و گریه میکنم!
احتمال اینکه به اون روز برسم خیلی سخته، ولی رویا میپردازیم چون که هیچ دشواری ندارد :) :
اولا که قطعا خونه نیستم، دوما هم خب به نظرم تا اون موقع باید که کلی پول داشته باشم و اواخر هفتهی ششم پاییزه و هوا یکم سرده این اطراف؛ یکم لباس و خرتوپرت جمع کردم تو یه کوله پشتی و گذاشتم صندوق عقب ماشین، راه افتادم سمت یه وری [متاسفانه هنوز تصمیم نگرفتم کدوم وری :))))].
عصرِ روز قبلِ تولدمه و خورشید داره روبروم یا پشت سرم غروب میکنه، احتمالا ابی یا نامجو داره میخونه، منم وسط جنگل، صحرا، دشت یا هرچی دارم یه جادهی باریکی رو میرم که قراره به یه جای احتمالا زیبا برسه، گوشیم زنگ میخوره خواهرمه جواب میدم و ازم سوال میپرسه که کجام و منم یه چی سریع میگم که پیله نکنه :))))) تولدم رو تبریک میگه ازش تشکر نمیکنم چون وظیفشه و قطع میکنم.
از تو هم میخوام خونه نباشی ولی خب چون کرونا اجازه نمیده، ازت نمیخوام که خونه نباشی ولی خب در هر صورت منه هچ ربطی یوخ :))
تولدت کلی مبارک باشه و حتما تبریک مفصلتری مجددا خواهم گفت :)
من اصلاً حس خاصی به روز تولد ندارم 🙈🙈🙈
ولی اگه بخوام یه کار خاص کنم، میرم میشینم پستای وبلاگمو از یه سال قبل تا حالا میخونم.
هپی برث دی پیشاپیش الی:*)
من خودم آخرین روز ۱۸سالگیم رو خیلی عادی گذروندم. ولی مثلا احتمالا برای خودم غذایی که دوست دارم میپزم، موزیکی که دوستدارم رو پلی میکردم، حموم میرفتم و سعی میکردم لباسهای قشنگ بپوشم، کتابی که برام الهام بخش بوده رو ورق میزدم، فیلمی که بهم روح میده رو دوباره میدیدم و توی سررسید آبیم مینوشتم.
خوب اول از همه نمیگم سال قبل چیکار کردم دوم می بینم به چی علاقه دارم سوم هدفو تو آینده می بینم و با تیر درس تو هدف میزنم:)
تبریک میگ تولدتو، کامنتهای زیباایی بود. امیدوارم سال خوبی باشه برات. من همیشه فکر میکنم آدم روز تولدش بهتر میتونه آرزو کنه.
کیک و شمع هم مهمه. حتی به نظرم شمع مهم تره.
امیدوارم حالت خوب باشه و هر روز بهتر