هر روز زودتر از هشت بیدار میشم، در حالی که منتظرم شیر جوش بیاد، زنگ میزنم و بیدارش میکنم، شیر قهوهم رو برمیدارم و میشینم پشت میزم، هر روز، از اول، به هوای امید کوچیکی که توی دلم شعلهوره، شروع میکنم. ارتباطم با جهان بیرون خیلی محدود شده و از اینکه روابط کم ولی باکیفیتی دارم، خوشحالم. یک سری روشهای «النایی» توی آشپزی پیدا میکنم؛ مثلا اینکه میتونم از برنجهای ایرانی کتههای زیبایی درست کنم که شبیه آش نیستن، میتونم مرغ رو طوری بپزم که مزه آب نده و شیرینیهایی درست کنم که آدمهای زیادی امتحانش نکردن. امروز روز بیست و دومیه که سعی میکنم مودم رو استیبل نگه دارم و صرفا معمولی باشم، و خب موفق هم بودم. روز صد و نوزدهمیه که ندیدمش، حتی در حد چند ثانیه کوتاه. حوصله ندارم برم دنبال کار تحقیقیم، حوصله ندارم امتحان بدم و احساس میکنم تا ابد توی این دانشگاه گیر افتادم. پایان باشکوهی برای کنکورم تصور میکنم؛ مثل فوتبالیستی که روزهای خوب و بد زیادی داشته، بارها مصدوم شده، هر روز تا آخرین حد توان فیزیکیش کار کرده و حالا روز آخریه که میره توی زمین. برای آخرین بار بازی میکنه، سعی میکنه آخرین بازیش زیبا و به یاد ماندنی باشه؛ و حالا وقت خداحافظیه. مهم نیست چقدر سخت گذشته، منم از سر جلسه که برگردم، میام توی اتاقم و گریه میکنم. برای تمام روزهایی که از پسشون براومدم، مهم نیست چی میشه، ولی دلم برای روزهایی که یک چیزی برای دنبال کردن توی زندگیم دارم، تنگ میشه؛ این رو حتی الان که هنوز مسیر تموم نشده هم، میدونم.
نوشته شده در جمعه, ۳۰ خرداد ۹۹، ۲۰:۵۷
توسط Elle
تو قشنگ و خورشیدی
معمولی هم نیستی، ادم معمولی اینکارارو نمیکنه
و اینکه شیرینیت زیادی خوب بود:))
بی زحمت ادرس دستور پختش رو میگذاری؟
منظورم این بود که نمودار حال و مودم سینوسی نباشه. یه روز خیلی ناامید و افسرده و یه روز خیلی خوشحال و فلان. و موفق شدم ۳۰ روز فقط یک حال معمولی رو به خوشحال داشته باشم [ایموجی رقص و پایکوبی]. ولی مرسی میم :**
دستورم که فرستادم :))
منم واقعا پایان با شکوهی رو برای کنکورت میبینم. دمت گرم برای تلاش بیوقفهت. من هر روز با دیدن کانالت قلبا تحسینت میکنم❤