-----

به جز وظایف روزانه‌م توی خونه، هیچ کار مهمی انجام نمی‌دم. همیشه احساس می‌کنم فقط یک قدم با افسردگی فاصله دارم و باید با درست کردن روتین و لذت بردن از چیزهای کوچیک، بتونم ازش فرار کنم. دیروز و پریروز که حالم بدتر بود، یاد ADHD افتادم. یاد این‌که چقدر احتمالش قویه که این رو داشته باشم. توی یوتوب سرچ کردم که چه جوری می‌شه باهاش زندگی کرد. یک ویدیو پیدا کردم، یک خانوم 34 ساله از تجربه‌ش گفته بود. از یه جایی به بعد فقط مجبور می‌شدم ویدیو رو قطع کنم و گریه کنم. چون خیلی حرف‌هاش شبیه من بود. چون اولین بار فهمیدم خیلی از این سخت گرفتن‌ها، خیلی از این چیزهایی که همیشه یقه خودم رو می‌گرفتم به خاطرش که چرا اینطوری‌ام و ... همه‌شون یک دلیل دارن انگار. یک دلیل واقعی، نه یک بهونه‌ای که خودم پیداش کرده باشم. تشخیص نهایی توی ADHD با روان‌پزشکه، و من مطمئنم اگه توی خونه مطرحش کنم، کسی باور نمی‌کنه که واقعا همچین چیزی هست؛ احتمالا مامانم می‌گه روی خودت اسم نذار. ولی واقعا از این‌که باید برای هر چیزی چندین برابر تلاش کنم، خسته‌م. حتی نمی‌دونم واقعا این رو دارم یا نه، ولی می‌خوام همه چیز یک راه حل داشته باشه. می‌خوام اون آدمی که همه چیز رو نصفه ول می‌کنه، نباشم. می‌خوام بدونم مشکلم چی بوده واقعا. توی کامنت‌های اون ویدیو، این رو پیدا کردم. و واقعا از لحظه‌ای که بیدار می‌شم، تا شب برای من همینه. انگار هم‌زمان توی یک اتاق پنج تا تلویزیون و ده تا رادیو و ده تا ضبط صوت روشنن. و نمی‌دونم چیکار کنم.

لینک ویدیو

بندباز **
۱۱ شهریور ۱۲:۳۲

این دیگه خیلی سخته! :(

پاسخ :
:(
بندباز **
۱۱ شهریور ۱۱:۲۳

اصلا شرایط فعلی محیط هم قوز بالای قوزه! این همه منبع و بلندگو و خبر و خبر و اتفاق و حادثه که اگر آدم هیچ کاری هم نداشته باشه باعث می شه ذهش چند پاره بشه... این سرعت سرسام آور زندگی و یاس نسبت به آینده ی نامعلوم باعث شده که خیلی ها فکر کنند برای چی قدم بردارند وقتی که هیچ وقت نمی رسند؟!...

راستش من اون ADHD رو نمی دونم چیه اما توی خیلی ها از جمله خودم هم تا حدی همین شرایط رو دیدم.

پاسخ :
هوم، چالش زندگی توی ایرانم همیشه هست. ADHD ینی تحمل همه اینایی که گفتین برای ما دو، سه برابر سخت‌تره.
دامنِ گلدار
۰۶ شهریور ۰۸:۴۹

سلام

بخشی از این اذیت شدن (با توجه به تجربه‌ی شخصی خودم) دقت زیاد روی خودمون هست که البته ناخودآگاهه، ولی مثلا اگر بدونی که (و میدونی مطمئنم) انجام همون وظایف روزانه و عادی تو خونه هیچ اشکالی نداره و خیلی هم کار مهم و از روی نظمی هست، و برای خیلی‌ها چقدر همون کار سخته، شاید سختگیری کمتر نسبت به خودت داشته باشی. درباره‌ی خودم خیلی درگیر کارها و حرفهایی که میکنم هستم، حتی برای فرستادن یک پیام تلگرام ساعت‌ها فکر میکنم و تو ذهنم انجامش میدم ولی به واقعیت نمیرسه، دایم خودم رو نقد میکنم، متوجهم که این سیستم من هست، و تلاشم اینه که تو همون محور بتونم کارهای دیگه‌ام رو بکنم. یعنی منظورم اینه آخرش هم که تشخیص ADHD باشه اولا میشه کنترل کرد بعد میشه باهاش زندگی کرد و فقط اینکه به عنوان یک تکه از هویتش آدم بتونه بپذیرتش کلی آرامش با خودش به همراه میاره. به‌جای فکر کردن به خود مطلق ADHD میتونیم باوجود یا حتی به کمک اون بعضی فعالیت‌ها را انجام بدیم یا چیزهای تازه‌ای کشف کنیم. خودم به صداها خیلی حساسم، از تمرکز پایین که دیگه نگم چیزی، ولی وقتی به خودم میام و شرایط رو درک میکنم میتونم در محیط تغییر ایجاد کنم یا بفهمم محرک چیه و کار خودم رو راحت‌تر کنم.  

پاسخ :
سلام
هوم می‌دونم همین کارهای ساده هم ممکنه برای بقیه سخت باشن، ولی این جلوی سخت‌گیری نسبت به خودم رو نمی‌گیره؛ چون از خودم بیش‌تر انتظار دارم، منظورم قطعا این نیست که هسته اتم بشکافم، ولی انتظار دارم مثل یه آدم معمولی، یه کاری رو شروع کنم و هر روز یه قدم کوچیک بردارم و آخر سر هم به یه نتیجه‌ای برسم. ولی حتی یه کار هم یادم نمیاد که با میل خودم شروعش کرده باشم و به نتیجه رسونده باشم، حتی به یه نتیجه بد. 
منم به صداها خیلی حساسم، مخصوصا صدای غذا خوردن بقیه. می‌دونی برای تو ممکنه هزاربار فکر کردن به فرستادن یک پیام توی تلگرام باشه، برای من هم شروع نکردن و یا نصفه ول کردن کارها. این بهم حس لوزر بودن می‌ده. حتی اگه بدونم دلیلش ADHD عه، ولی بازم احساس ناتوان بودن می‌کنم. ولی خب دارم روی سطر آخر کامنتت تمرین می‌کنم، که بپذیرم و سعی کنم زندگی کنم باهاش.
هایـ تن
۰۴ شهریور ۲۲:۰۴

من معمولا کامنتای طولانی می‌ذارم، اگه بذارم، جوابای کوتاه هم می‌گیرم و حالم گرفته می‌شه، می‌دونم نباید این‌طوری باشه و آدمای نفرت‌انگیز این شکلی هستن. به هر حال نمی‌دونم این زیاد حرف زدن هم نشانه‌ی بیش‌فعالی هست یا نه، راهی هم برای آزمایشش نیست. به نظرم نیاز نیست از راه‌حل ‌های دیگران تبعیت کنی، بهتره خودت رو بیشتر بشناسی و بفهمی چیا بی‌صبرت می‌کنه. 

پاسخ :
یه سری آدم‌ها هستن که من همین‌جا باهاشون آشنا شدم یا از طریق کانالم آشناییم بیش‌تر شده. وقتی نوشته‌های این آدم‌ها رو می‌خونم، خیلی درکشون می‌کنم و معمولا هم باهاشون موافقم یا احساس مشابه اون‌ها رو منم قبلا تجربه کردم. ولی وقتی به صورت خصوصی شروع به صحبت کردن با این آدم‌ها می‌کنم، هیچی ندارم بگم. مکالمه معمولا با یه «هوم»، «آرهه همین»، «منم همینطوری فکر می‌کنم» و ... تموم می‌شه. چون بعضی وقت‌ها اون‌قدر نظرمون شبیه همه که نه چیزی هست که بتونی بحث رو ادامه بدی و نه هیچی. فکر می‌کنم بعضی وقت‌ها کامنت‌های طولانی شما هم اینطوری‌ان. نویسنده باهاش موافقه، حستون رو می‌فهمه، و اضافه‌تر از اون چی می‌شه گفت؟
ولی فکر نمی‌کنم کامنت‌های طولانی نشونه زیاد حرف زدن باشن :) چون توی دنیای واقعی شاید اصلا نتونی توضیح بدی، ولی این‌جا چون به جای حرف زدن، می‌نویسی، شاید نشونه بیش فعالی نباشه زیاد؛ پیچیده‌ست. 
فکر می‌کنم من توی شناختن خودم مشکل دارم.
. یاسون .
۰۳ شهریور ۲۰:۲۰

خوشم نمیاد رفتارهام رو بچسبونم به این دسته بندی ها، اما خب گاهی مجبوریم بپذیریم که یه سری ویژگی داریم که بین خیلی ها مشترکه و مجبوریم اون دسته بندی رو بپذیریم تا راه حل های احتمالی رو پیدا کنیم.

شخصا نمی دونم اصلا راه حل خاصی براش وجود داره یا نه. اما به نظرم بد نیست که سعی کنی هرچی داری رو write down کنی، شاید بشه باهاشون یه کم فیزیکی تر برخورد کنی و کمی نظم بدی به ذهنت. شخصا مجبورم هی اپدیت کنم این اطلاعات رو برای خودم (چون هرروز یه میل یا خواسته یا هدف جدید بهش اضافه میشه).

 

این انجمنی که پیمان معرفی کرد رو چک کردم و به نظر منم راه خوبیه برای این که ببینیم بقیه چه طور دارن باهاش سر میکنن.

پاسخ :
می‌دونی، با این‌که می‌دونم نوشتن کمک می‌کنه بهم، ولی مثل کسی‌ام که می‌دونه تشنه‌ست و آب توی یخچاله، ولی نمی‌تونه پاشه و بره آب بخوره. ینی ذهنم اون‌قدر شلوغ می‌شه بعضی وقت‌ها که یادم می‌ره اصلا می‌تونم بنویسم و راحت شم، یا دلم نمی‌خواد بنویسم. ولی خب راست می‌گی، خیلی کمک می‌کنه بهم.
پیمان ‌‌
۰۳ شهریور ۱۸:۳۵

یادمه دو سال پیش بهت گفته بودم که حس می‌کنم بیش‌فعالی داشته باشی. احتمالاً گفتم که خودمم بیش‌فعالی شدید دارم.

ما یه انجمنی تو سایت ردیت داریم که برای تخلیه و کمک خواستن به کارمون می‌یاد. دکترهای متخصص هم توش هستن و تجربم اینه که به نظرات این انجمن بیشتر از دکترای ایرانی می‌شه اعتماد کرد. اگه خواستی بیا

https://www.reddit.com/r/ADHD/

پاسخ :
اوهوم از همون‌جا توجهم بهش جلب شد، قبلش اصلا نمی‌دونستم.
یکی دیگه هم بهم گفت اینجا رو، چک می‌کنم حتما.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این‌جا
People change, things go wrong. shit happens, but life goes on
قالب: عرفان