دیروز تصمیم گرفتیم تا چهارشنبه به همدیگه فرصت فکر کردن بدیم و اصلا صحبت نکنیم. امروز بالاخره تونستم یک ربع با یه روانکاو در مورد حسم صحبت کنم. هر چند چیزی نگفت که خودم قبلش نمیدونستم، ولی همین که تونستم به زبون بیارمش کمک خوبی بود برام. یه جایی بعد گوش دادن به حرفهای من، گفت که از صدات و بغضت میشه فهمید که چقدر ناراحتی و سخته این شرایط برات؛ بعد شنیدنش بغضم تبدیل شد به گریه و بقیه حرفهام رو در حالی که گریه میکردم زدم. احساس میکنم یکم سبک شدم، گریه کردن پیش یه آدم دیگه که مجبور نبودم حسم رو ازش پنهان کنم، حالم رو بهتر کرد. گفت هر روز بیست دقیقه فقط بنویسم، هر حسی رو که دارم بیارمش روی کاغذ و بعد بدون خوندن، بندازمشون دور. نذارم چیزی روی دلم سنگینی کنه. میخوام سهم امروز رو یکم بعد بنویسم و بعد شروع کنم به ترجمه کردن. نمیدونم چی میشه، ولی میدونم همیشه اینطوری نمیمونه همه چیز.
| دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۹
اینجا
People change, things go wrong. shit happens, but life goes on
آرشیو مطالب
آبان ۱۴۰۳ ( ۱ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۱ )
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۲ ( ۲ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۱ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۵ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۳ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۴ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۷ )
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۴ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۶ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱ )