Talking through my fingers

نوشتن در یک جای عمومی که می‌دونی حداقل دو سه نفر قراره حرف‌هات رو بخونن، یه جور حس آرامش داره برای من؛ انگار یادم می‌اندازه که تنها نیستم، بالاخره کسی، جایی توی این جهان داره صدای من رو می‌شنوه. برای همینه که امروز صفحه این وبلاگ رو باز کردم که بنویسم. بقیه وقت‌ها حرف‌هام رو می‌برم توی notion که به سختی بهش عادت کرده‌م. امروز نمی‌دونم روز چندمه، از اون ناراحتی عمیق معمولا خبری نیست، جاش رو داده به یک غم عمیق که انگار قابل‌تحمل‌تره. نمی‌دونستم قراره اینقدر درد داشته باشه. داریم خونه رو تعمیر می‌کنیم و احتمالا آخرین روزهاییه که می‌تونم بشینم توی این اتاق و بنویسم. توی شش ماه آینده احتمالا اتاقی نخواهم داشت، نمی‌دونم کجا باید درس بخونم، چه جوری باید بخونم، چه جوری باید دووم بیارم. روزهای اول این رو خیلی از خودم می‌پرسیدم، «چه جوری باید تحمل کنم؟». ولی باید بگم هر طور شده تحمل می‌کنه آدم؛ اگه شبیه تحمل کردن باشه البته. یک صفحه دارم توی نوشن که هر اطلاعاتی از هر دانشگاهی جمع کنم اون‌جا می‌نویسمش. از معدود چیزهاییه که باعث می‌شه بتونم ادامه بدم. وقتی یه تغییر خیلی بزرگ اتفاق میفته، باید هی به خودت بگی، اوضاع بهتر می‌شه. می‌دونی حتی اگه نشه هم باید این رو بگی. که ترست بریزه، بتونی جلو بری و راکد نمونی. یک صفحه دیگه دارم که اسمش رو گذاشته‌م «دلایلی برای ادامه دادن»، کلیشه‌ای ولی واقعی. دیروز این بیت رو اضافه کردم بهش: 

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان

هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است

حتی حال پتوسم هم خوب نیست. حدودا یک ماه پیش توی اینستاگرامم نوشته بودم من اگه گیاه می‌شدم، احتمالا پتوس بودم؛ سبز، سازگار و رونده. همه برگ‌های پتوسم شروع کرده‌ن به قهوه‌ای شدن و پوسیدن. خبری از سبز بودن نیست، ولی بهتر می‌شیم. هم من، هم پتوسم. همینطور که نسبت به سه هفته پیش بهترم، بازم بهتر می‌شم. تنها دلیل بهتر شدنم اینه که می‌دونم روزهای زیادی هست که هنوز زندگی نکرده‌م، می‌دونم جاهای زیادی هست که هنوز ندیده‌م، و می‌دونی ممکنه بدتر از این روزها باشن، ولی تا نری و نبینی، هیچ وقت نمی‌دونی.

چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست

قبای زندگیش از دم صبا چاک است

1400 تا اینجا عجیب‌ترین سالی بود که گذرونده‌م. انگار همون اول سال هم می‌دونستم که خیلی قراره غیرمنتظره باشه همه چیز، هم به معنی خوب و هم به معنی بد؛ واقعا هم همینطوری شد. دوست دارم این پست رو با دوتا بیت دیگه و آهنگ زیبای Yann Tiersen تموم کنم که انگار غم و امیدواری رو باهم داره، مثل این روزهای من.

اگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر

دلی که از خلش خار آرزو پاک است

به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی

چو خش مزی که هوا تیز و شعله بی‌باک است

دریافت
حجم: 3.17 مگابایت

هوپ ...
۰۱ مهر ۰۸:۵۰

منم هستم و  دعا میکنم زودی این غم هم بره

پاسخ :
می‌دونی خیلی یاد حرفایی که اون روز با ویس بهت زدم، میفتم. می‌گم چه دلت خوش بود النا :)) و مرسی ازت ❤
عا ط
۲۷ شهریور ۰۰:۲۵

این آهنگ خیلی برام آشناست. کجا شنیدمش. آره آره زندگی شگفت انگیز املی پولن. تاحالا کاملشو نشنیده بودم.

((: خیلی زیبا بود.

notion واقعا قشنگ و کاربردیه هنوز نتونستم کاملا بشناسمش و از خیلی از امکاناتش استفاده کنم اما دوستش دارم. وقتی داخلش هستم احساس می کنم تنها نیستم. عجیبه حس قشنگی داره.

این روزا اکثر ما آدما غمگین و ناراحتیم. انرژی نداریم و راکدیم. انگار همه چیز یکنواخت شده یا واقعا شده نمی دونم. انقدر خسته و لمیده ایم که دست و دلمون سمت امید و انگیزه نمی ره. ولی من واقعا دلم یه نور می خواد و مسئله مهم اینجاست تا خودت نخوای امید و نور و انگیزه و انرژی نمی یاد. گاهی فکر می کنم باید علیه خودم بجنگم.

 امیدوارم بتونی با شرایط جدید دووم بیاری در واقع تو می تونی دووم بیاری چون سرسختی (:  . اون زمان هایی که برای آزمون درس می خوندی به خودم می گفتم این دختر تو هر شرایطی می تونه ادامه بده.

پاسخ :
من هنوز ندیدمش، فکر کنم سه چهار سالی هست که می‌خوام ببینم ولی انگار هنوز وقتش نرسیده برام.
منم خیلی کم تونستم از امکاناتش استفاده کنم ولی هر چی بیشتر استفاده کنی بیشترم دستت میاد که چه خبره. منم دوستش دارم :)
واقعا زندگی خیلی عجیب شده، و نه فقط برای من، تقریبا هر کسی که می‌شناسم با یه اتفاقی درگیره. انگار شدتش از همیشه بیشتره. اوهوم تا خودت نخوای هیچ اتفاقی نمیفته، چون بقیه هم درگیر پیدا کردن نور خودشونن، باید به فکر خودت باشی.
مرسی از پاراگراف آخر، خیلی دلگرمم می‌کنه ❤
__PARNIAN __
۲۶ شهریور ۱۹:۵۱

به یاد بیار که هنوز هم می‌خوای پروانه باشی♡

پاسخ :
امیدوارم قبل از پروانه شدن له نشم :")
MIS _REIHANE
۲۶ شهریور ۱۸:۵۸

شعر قشنگی بود اون 4 مصرع اخر. یه  سرسختی جالبی توش هست.

پاسخ :
اوهوم فکر کنم به‌خاطر کوهسارانه. خیلی کلمه باشکوهیه :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این‌جا
People change, things go wrong. shit happens, but life goes on
قالب: عرفان